مسابقات معماری و شهرسازی | فراخوان مسابقه | مسابقه معماری | مسابقه بین المللی | جایزه معماری | معماری | آرشیتکت | معمار |

رتبه های دوره سوم

• 1-حامد سلطانی
• 1-گلناز مشیریان و شهاب میرزاییان
• 2-صبا بارانی
• 2-اشکان صدیق
• 3-معصومه شریفی و شیما تاج
• 3-هانیه مروارید فروش

رتبه اول: حامد سلطانی

... به نام او در بیابانی ، از پی آب می گشتم ، و من سه روز و سه شب که هیچ نیاشامیده بودم. صبح روز چهارم بر لب آبی رسیدم که گویی زده بود ، و من هر چه به آن دست می سودم کمتر می یافتم . همچنان برگرد آن می گشتم و در اندیشه بودم که این چگونه است ! چون آفتاب برآمد دیدم بر لب چشمه اي بودم که روي آن از آبگینه بود ، و این سه کنج داشت و از هر کنج تا دیگري چهل قدم و من دیدم زیر این چمشه خالی بود. چون تمام دور چشمه را جستم به کنج سوم رسیدم ، چون نیک نظر کردم ، دیدم پلکانی بود که راه به درون داشت . پس از آن داخل شدم ، که به ریز می رفت . چون به پایین پلکان رسیدم ، راهرویی بود که با پایین تر می رفت و آن از برق موهومی می درخشید.تو گفتی این عمارتی بود از آبگینه که کلافی از سیم و زر پیچیده باشی ، یا به قلمی از زر سطري بر آن نگاشته باشی و این که مسطور چه بود معلوم من نشد

چون داخل راه شدم ، دیدم اگنون ، سه بنده زر خرید، در خدمت حاضر شدند ، گفتم : سلام علیکم ، گفتند سلام علیکم و این به آن می مانست که جمعیتی با ایضشان سلام گفتند . گفتم : این چیست ؟ هیچ نگفتند ، من را در آن راه می بردند و این سو با آب داشت و دوم دیگر با خاك و من می دیدم که آن آب اکنون بر فراز ما معلق بود. و من در عجب بودم ازاین همه و این هر سه ملازمان خاموش بودند و ما یرفتیم در راهی که گویی فروتر می رفت و من نمی دانستم که کجا می رویم و این سه گیستند.

در اندیشه شدم که من در دمت ایشانم یا ایشان به خدمت من ؟ و می پنداشتم ما در عمارت تنها نبودیم جمعیتی با ما میامدند و من قشنگیم از یاد برده بودم.

در راهی که می رفتیم از هر پیچ که می گذشتیم به هم نزدیکتر می شذیم و این هم بر من خوش می آمد و هم ترسیدم ، چه نمی دانستم که ایشان چند تن بودند و من را با خود به کجا می بردند؟! چون از پیچ آخر گذشتیم چنان به هم نزدیک بودیم که از پا به هم پسبیده بودیم و سرهامامن کمی از م دورتر من در میان ین سه گرفتار آمده بودم و من را از این هیچ گریزي نه ، چه پاهاي ما به هم قفل شده بود و ما چهار تن بر یک نقطه بودیم . گفتم : این چیست ؟ گفتند : هیچ است و من به یقین دانستم که عدد ما از چهار گذشته بود چه این هیچ که می گفتند توگفتی ، هزار دهن ، به هیچ گشوده می شد چون به خود نظر کردیم ، انگاشتیم در آن چشمه شناوریم و نور بیشتر بود.

و این همه با نور بود که از پس موج ، تن خود بر ما می انداخت ، و چون به فرازسرمان نگریستیم اکنون گویی طلایی در میان تاس سه پهلویی از آب ، شناور بود و بر شراره هاي از طلاي تفتیده میریخت . گفتم : این چیست ؟ گفتند : نمی بینی مگر ؟ ظهر است و گفتند : این که تو در آنی بحر غرائب است که بر صورت اغیار بینی.

رتبه اول:گلناز مشیریان - شهاب میرزاییان

نور ناپیداي شهر
به دنبال درخششی از سنگ هاي شیشه اي در انعکاس خاکستري شهر

ایده طرح بر مبناي پیوند فضاهاي شهري قدیم و جدید با تاکید بر حضور نور به عنوان عامل پنهان در محیط شهري است.
تهران امروز بزرگ شده ، لیکن فضاهاي شهري و خاطره اي قدیم و ارتباط آن با توسعه کنونی کمرنگ تر و کوچکتر شده است .
لایه پنهان شهري بهانه اصلی طراحی بوده است ، لایه اي مفروض ، پیوند دهنده گذشته شهر با اکنون ...
لایه اي که در محیط شهري تهران امروز کنار ما می زید ، بی آنکه تاثیر آن لمس و درك شود . لایه اي که می تواند در پرتو نور تلالو و جانی دوباره یابد سیماي جدید و نه متفاوت براي شهر خلق کند. بی آنکه هویت و ساختار شهر را در هم ریزد . لایه اي که فضاهاي خاطره اي شهر قدیم را به محیط هاي شهري اکنون پیوند می دهد . ...
لایه اي که نور را مهمان می کند تا میزبان جدیدي براي شهر آفریند. لایه اي که در روز نور به فضاهاي شهري می خواند و در شب هنگام جنبش و حیاتی نو به شهر می بخشد.

- بهره گیري از المانهاي در مقیاس محله ، فرامحله . شهر جهت ایجاد جلوه هاي بري متفاوت از نور در شبانه روز.
- تعریف لایه اي جدید بر مبناي پیوستگی میان شهر قدیم و جدید.
- تعریف محیط هاي هم خوان در نقاط چشم انداز شهري جهت پیوستگی میان بافت قدیم و جدید.
- تعریف فضاهاي عمومی شهر با تاکید بر حضور نور روز و استفاده از انرژي آن و تبدیل به صورت هاي دیگر انرژي .
- تعریف لبه ها و جداره شریان هاي شهري (شریان هاي شهر جدید و گذرهاي شهر قدیم ).
- تاکید بر عناصر خوانایی شهر .
- اتصال میان فضاهاي شهري (پاتوق) نسل جدید و قدیم با بهره گیري از نور .
- بهره گیري از عناصر طبیعی جهت ایجاد لایه هاي خوانا.
- الهام از طبیعت در بهره گیري از نور روز.

رتبه دوم: صبا بارانی

پرسش
آیا نور همیشه براي دلپذیر کردن فضاست ؟
آیا نور همیشه براي تزئین و تعریف فضا استفاده می شود؟
آیا کیفیت تولید شده از نو.ر همواره بایستی دلپذیر باشد ؟
آیا ندیدن و درك نکردن فضا همیشه با نبود نور و تاریکی همراه است ؟
آیا همیشه کمبود نور، فضاییی آزار دهنده تولیدت می کند و زندان نتیجه ي چنین نگرشی است ؟
آیا آزار دهندگی جزء کیفیت هاي فضایی محسوب نمی شود ؟
چگونه می توان مفهوم نور را در ابتدایی ترین و کوچکترین فضاي سکونت گاهی انسان (کپسول یا سلول ) یا تعریفی جدید وارد کرد ؟
چگونه می توان بوسیله خود نور اولین محصول تولید شده آن یا همان سایه را حذف کرد ؟ فاصله را حذف کرد؟ فضا را حذف کرد؟

نور چیست ؟
آیا نور در تضاد با محصول خودش که سایه است احساس نمی شود ؟
و نتیجه تولید سایه درك بعد و فاصله و در نهایت فضاست ؟
نتیجه
فضاي جدید ، فضایی است غیر قابل درك و به لحاظ بصري تعریف نشده .
نگرش کلاسیک به مفهوم نور پردازي : منبع نور ، جسم ، ناظر
نگرش دیگر به مفهوم نورپردازي : منبع هنور + جسم + ناظر
محصول
سلول هایی که نوري نامیرا ذر ذاخل آن و از تمامی وجه هایش ساطع می شود و ناظر (زندانی) در داخل این فضا قرار می گیرد . حذف سایه و در نتیجه بعد و محدودیت بصري زندانی در فضاي محصور را از اول گرفته است. او دیگر به لحاظ بصري محدود نیست .
پرسش
آیا زندانی زندان نورا اسیر خلاء نورانی است ؟

رتبه دوم: اشکان صدیق

پروژه عبارت است از :
1- صفحات پلکسی مربع شکل که از زمین بر می خیزد و رفته رفته به یک مکعب کامل که نمادي از کمال ماده است می رسند . سپس این مکعب از درون به تدریج به شکل دایره که نماد روح و نور است تهی می گردد و این رشد دایره به عنوان نماد روح رفته رفته از قالب مکعبی خود بزرگتر شده و آن را شکافته و به جایی می رسد که دیگر اثري از مکعب نیست و لی اثر آن تهی کروي شکل بر بستر زیر آن باقی می ماند .
مکعب که کمال ماده است به دو بخش متضادت شفاف نمادي از روشنی ها و گذر نمادي از تیرگی ها تقسیم می گردد نیمهخ شفاف ار ابتدا تا انتها وجود دارد و داراي اصالت وجود است در حالی که نیه کدر در قسمتی از پروژه براي مفهوم یافتن روشنی در مقابل آن قرار می کیرد.
فضاي تهی میان دو نیمه شفاف و کدر ، همان نور و نماد روح و اندیشه اسان است که در مقابل با تضاد رشد و تعالی می یابد به تدریج از حجم مادي هر دو نیمه می تراشد و به پیش می رود.

رتبه سوم:معصومه شریفی - شیما تاج

ایده طرح
نور نماد عقل الهی و منشا تمام پاکی ها و نیکی ها است و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تایید شدن نور معرفت در وجودش مواره یک هدف نهایی می باشد.
اصل انعکاس ، نور ، رنگ ها سایه ها ، نیم سایه ها و ... همه بر چگونگی دیده شدن هر چیز تاثیر می گذارد که همه آنها به نور بر می گردد ، بنابراین احساس در زندگی از روي تصویري است که در ذهن ما از اشکال و اشیاء اطراف خود برداشت می کنیم پس رنگ ها و نورها می توانند ما را به دنیایی پاك و بی انتها ي برده ما را سرشار از انرژي کنند و یا ما را به دنیاي خنثی برده و به تفکر و تعقل وا دارد. نور چیزي است که امکان شخصیت سازي و حیات بخشیدن به فعالیت هاي روزمره و باز نمایی زندگی در تصورات و حالات روانی متغیر را فراهم می سازد . نور می تواند در فضایی خشن و بی روح همچون مبلی راحتی از ما استقبال کند . به همین دلیل نور مناسب ترین ماده ساختاري است که می تواند به فعالیت هاي روزمره ما شکل ، زیبایی لذت و راحتی ببخشد.
نور اولین شرط براي هر نوع ادراك بینایی است درتاریکی مطلق ما نه فضا را می توانیم ببینیم و نه فرم و رنگ را ، اما نور تنها یک ضرورت فیزیکی نیست . بلکه ارزش روانشناختی آن یکی از مهمترین عوامل زندگی انسانی در همه زمینه هاست.
به همان صورت دراین طرح که فضایی ملموس مشابه فضاهایی که از آنها خاطره داریم در نظر گرفاه شده است و با تقسیم کردن این فضاها به سکانس هاي متفاوت و تاباندن نورهاي خالص که آثار روانشناختی بسیار شناخته شده اي دارند به هر یک از این سکانس هاي فضایی احساس پرسناژ را به آنچه معمار در نظر دارد مبدل می کند .
این امر زمانی کاملاً میسر می شود که در تاباندن این نورها به گونه اي عمل شود که فضاهایی خلق شود که کاملاً نو بوده و شخص از آنها خاطره اي نداشته باشد. و این فضا به عنوان اولین خاطره باشد.

رتبه سوم: هانیه مروارید فروش

یا نور
لا مکانی که در آن نور خداست / ماضی و مستقبل و حالش کجاست
کی ببینی سبز و سرخ و بور را / تا نبینی پیش از این سه نور را
لیک چون در رنگ گم شد هوش تو / شد ز نور رنگ ها روپوش تو
چون که شب آن رنگ ها مستور بود / پس بدیدي دید رنگ از نور بود
نیست دید رنگ بی نور برون / همچنین رنگ خیال اندرون
این برون از آفتاب و از سهاست / وان درون از عکس انوار علاست
نور نور چشم خودت نوذر دل است / نور چشم از نور دلها حاصل است
باز نور نور دل ، نور خداست / کو ز نور عقل و حس پاك و جداست
شب نبد نور و ندیدي رنگ را / پس به ضد آن نور پیدا شد تو را
شب ندیدي رنگ کان بی نور بود / رنگ چبود مهره ي کور و کبود
گه نظر بر نور بود آن گه برنگ / ضد به ضد پیدا شود چون روم و زنگ
دیدن نور است آنگه دید رنگ / وین به ضد نور دانی بیدرنگ
پس بضد نور دانستی تو نور / ضد ضد را می نماید در صدور

جلال الدین محمد بلخی (مثنوي معنوي)
همه چیز از یک کیفیت غیر قابل اندازه گیري سرچشمه می گیرد و مسیري را طی می کند تا قابل اندازه کیري شود . معماري نیز تلاش دارد که نور پراکنده را تکه تکه کند ، حضورش را در یک مکان ثابت ، حفظ و نگهداري کند . به همین ترتیب در طرح شبکه اي مجوف به عنوان عنصري معمارانه در نقش فیلتر عبوري طیف نور ، جلوه هاي بی شمار نور را از خود عبور می دهد . در یک تبدیل موزون و هماهنگ از تاریکی به نور و از نور به تاریکی در دو جهت مخالف به یک فضاي کیفی در هم تنیده از نور نائل می شویم ؛ مکانی براي همه در میان اثرات گوناگون نور این یک کیفیت معمارانه است.